خود نوشت
خود نوشت

خود نوشت

صدای مرگ زنده است.


صدای مرگ زنده است.

برای یادآوری هر روزه آن باید شاد باشیم 

صحبت از لبخندها و یادهاست

اشک مقدس را برای ثانیه‌های تنهایی در آغوش رویاهای سیاه و سفید می‌گذارم

امشب خوابم نمی آید

حرفهایم را در گودالی به خاک سپرده بودم 

خاک بیشترشان را بلعید

وقتی قلب کدر میشود حرفها خاک میشوند و خاک هم کارش را خوب میداند

امشب شب دلتنگیهاست

حیف بود آذر هم تمام شود و صدای زوزه ای از این ویرانکده شنیده نشود

امشب دوست دارم با تنهایان تاریخ باشم. ولگردی کنیم در تاریک وروشنها واز همه مهمتر خاکستریهای زندگیشان

و دست آخر هم بعد از مدتها در آغوش خدا بخوابم

عکسهای خانوادگی  :

همه روی یک کاناپه جمع شده بودند با چشمانی پر از زندگی ، تاریخ را برای آینده به جا می گذارند

و از انبوه آدم‌ها

 خاک  تو را  هم می خواند

                                  و...