خود نوشت
خود نوشت

خود نوشت

دنیای رنگ، خیال و خواب ها

دنیای کلمه ها و جمله ها، سینما، نقاشی ... دنیای رنگ، خیال و خواب هاست زندگی متفاوتیست  که باید من دیگری را بسازد و اندکی  از واقعیت بی رحم دنیای اطرافمان نجاتمان دهد. تا وقت داریم هنر هنرمندان را جستجو کنیم با آنها معاشرت کنیم و از این کوتاه عمر لذت ببریم. 


یک زمانی

قسمتی از زندگی من و البته یک زمانی ما، در تاریخ گم شده بود تا اینکه شخصی شواهدی پیدا کرد. حالا من و البته بهتر است بگویم ما، باید از حریم خصوصیمان دفاع کنیم و همین مسئله از خود آن دفاع کردن برایم جالب تر است روزهاست دارم فکر میکنم که چگونه ما باز پیدا شدیم و اینکه تو چگونه به دفاع از حریم خصوصی تاریخیمان فکر میکنی...  15 دی 03


یاد باد آن که نهانت نظری با ما بود
رقم مهر تو بر چهره ما پیدا بود
یاد باد آن که چو چشمت به عتابم می‌کشت
معجز عیسویت در لب شکرخا بود
یاد باد آن که صبوحی زده در مجلس انس
جز من و یار نبودیم و خدا با ما بود
یاد باد آن که رخت شمع طرب می‌افروخت
وین دل سوخته پروانه ناپروا بود
یاد باد آن که در آن بزمگه خلق و ادب
آن که او خنده مستانه زدی صهبا بود
یاد باد آن که چو یاقوت قدح خنده زدی
در میان من و لعل تو حکایت‌ها بود

21 دی 03

پاساژ شیرین در خواب

 باران عشق پخش می شد و یکی دو تا از آهنگ های که همیشه گوش میداد. 

آن  ورودی پشتی ، همان که از یک کوچه خلوت باید می گذشتم تا بهش برسم همان که کمتر از آن می آمدم.

 لعنتی  چرا باید از این یکی وارد شوم .

از ورودی  پاساژ از دور به داخل نگاه می کنم  مثل همیشه دور تا دور شیشه پر از نقاشی بچه هاست .پیدا نیست.

 ....عزیزم مدتیست که نیستی.

باران عشق بر یگانه کلبه عاشقانه پاساژ ترنم می کند .

کلبه ات فانوسیست در میان سایه ها  ....غزیزم مدتیست نیستی.

سایه ها پر رنگ و پر رنگ تر می شوند درب پاساژ را گس می کنند موسیقی بی رمق می شود.

 حالا از آن ورودی  رو به خیابان سر در آورده ام.

از همان جا سرک می کشم از میان کتاب ها و نقاشی ها چشممان به هم می خورد لبخند میزنی  با شوق میخواهم وارد شوم 

انگار پاهایم را بسته اند .... عزیزم مدتیست نیستی.

آن یکی ورودی را که همیشه بسته است امتحان می کنم  از آنجا  تو را می بینم که در حال نوشتن هستی سرت را بلند می کنی و لبخند می زنی 

درب  پاساژ کاملا باز می شود با عجله به سویت می آیم ...باران عشق  و یکی دو آهنگ دیگر...

می روم و می روم و خود را میان نخلستانی پر از نخلک ها ی سبز می بینم ....عزیزم خیلی وقت است که نیستی.


تقدیم به عمو مسعود عزیزم   م. ع اشکان  12 تیر 02

دل آدم خیلی می گیرد!

عجیب نیست؟ ممکن است توی یک شهر باشیم .

ممکن است فقط یک ساعت فاصله داشته باشیم .

دل آدم می گیرد. 

وقتی سوار ماشین می شوی و برای خرید شیرینی محبوبت  از خیابانی عبور می کنی ممکن است من در همان خیابان با اندکی تفاوت زمانی در حال رفتن به جای دیگری باشم .

دل آدم می گیرد. 

ممکن است بیمار شده باشی یا توی صدها مشکل غرق شده باشی  

شاید هم کلی آدم خوب اطرافت جمع کرده باشی و شاد باشی

  باز هم دل آدم می گیرد.

ممکن است چندین و چند کوه، جنگل ،رودخانه و بیابان بینمان باشد اما حتی اگر شده برای چند ثانیه خاطره ای مشترک را به یاد آورده باشی

ممکن است بلاخره آن رازها را به کسی فاش کرده باشی

ممکن است آن عطر را برای آخرین بار بو کرده و بخشیده باشی

نباید حسود باشم ولی حتما قبول داری که دل آدم می گیرد.

ممکن است پیر شده باشیم  ممکن است فراموش کرده باشیم حتی ممکن است... 

دل آدم می گیرد.

...

اصلا تردید دارم به شکل واقعی وجود داشته باشی.

 دل آدم خیلی می گیرد.


م.ع  اشکان ت 8 تیر 1402

حمام در خواب

-کلی توی حمام خوش گذراندی ها!

-ها...چرا؟

-حرف زدی، خندیدی آواز هم خواندی

-واقعا!!!(با خنده)

-حالا به چی می خندیدی؟

-یادم نمیاد 

-هنوز حوله تنته ها!

-واقغا الان چیزی یادم نمیاد مثل اینکه توی خواب بودم

-یعنی انقدر در گیری؟

-خنده

-حالا بیا برایت صدایی که دوست داری را پخش کنم.

میک ساند دانکی....(صدا: ااااااه ه  ا ه هه اه هه اه هه...)

-(خنده) با کدوم برنامه این کار را انجام دادی؟

-دستیار صوتی گوگل


20 خرداد 1402


سخت است اما واقعیت این گونه است

اگر دروغ را نپذیریم، اگر تظاهر نکنیم، عادت نکنیم و کنار نیاییم، هر روز منزوی تر می شویم.

وقتی آرایش ها پاک و سازوکارها از درون دیده شوند مفاهیم شروع به تغییر کردن می کنند. 

سخت است اما واقعیت این گونه است.

فقط یک چهارشنبه دیگر است

بارها به اینکه همه چیزموقتی است فکر کرده ام به این اشیایی که اطرافم جمع کرده ام به تنهایی هایم اینکه هر کس به هر حال جفتی دارد که کنارش بهتر می تواند تحمل کند خودم را در موقعیت بهتر تصور کرده ام گذشته را سعی کرده ام به نحوی پشت سر بگذارم چیزی نیست فقط یک چهارشنبه دیگر است.

چ 9 ف 1402

دلم برایت تنگ شده

 وقتی دو بار سکته قلبی را پشت سر گذاشته بود و حالش گاه و بی گاه بدتر میشد در آن سن و سالی که هیچ کس ازش انتظاری نداشت و به زور کمربند طبی و هزار جور قرص قلب و فشار و...چه کارهایی می کرد یادم هست رفته بود توی پستو و با دخترک 3 ساله عروسک بازی می کرد 

هنوز وقتی به آن سال ها فکر می کنم ویران می شوم  تصویری محوی  از حضور او با آن مغنعه  عبا مانندش که نمیدانم اسمش چه بود و  آن حاله زیبای  قرنیه چشمانش ،  کنار  آن پستو تاریک در حالی که عروسکی در دستش  و کلماتی پر از مهربانی و پختگی بر زبانش  بود  و آن همه احساس خوبی که مادربزرگ در تمام خانه پرا کنده کرده بود و کودک در کنارش میخندید  فراموش  شدنی نیست.

انگار این کارها را کرده بود تا برای سالیان سال باقی بماند. 

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

فقط خودشان بودند

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

با همه اینها تنهایی بهتر است.

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

دیدن از دور

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

زندگی مجازی

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

فیلم کرامر علیه کرامر Kramer vs. Kramer 1979


فیلمی در مورد جدایی در مورد مردها و  زن ها  و از همه مهم تر در مورد بچه هایی که آن وسط گرفتار شده اند.

فیلمی که قضاوت را به ما واگذار می کند این فیلم هیچ کدام از دیدگاه های فمنیستی  یا مردسالاری را همراهی نمی کند.

 زن و مرد هر یک به گونه ای حق دارند و مقصر هستند.


 سوال های همیشگی این  است  که چگونه دو نفر که پیش تر این همه به یکدیگر عشق می ورزیدند رو به روی هم می ایستند و از کوچکترین حرف های که در خلوتشان به هم زده اند علیه یک دیگر استفاده می کنند.(مرز عشق و نفرت) و اینکه چگونه خانه که قرار بود محل آرامش باشد به مکانی برای فروپاشی تبدیل می گردد و فرزند، شغل ، جایگاه اجتماعی و اقتصادیشان که در زمان زیادی به دست آورده اند در زمان بسیار کمتری در معرض تهدید قرار می گیرد و هر چه با زحمت بافتند با دستان خودشان میشکافند.


اما کنار همه این ها در این فیلم تلاش برای بهبود شرایط و اینکه طرفین با جدا شدن از یکدیگر چه موهبت هایی را که تا کنون به درستی متوجه آن نشده بودند از دست داده اند به خوبی نشان داده شده است. 

شاید برخی بگویند در موقعیت مشابه چنین رفتار نمی کنند یا برخی مسائل برایشان قابل قبول نباشد اما همه زوج ها مثل هم نیستند چرا که همه مردها و همه زن ها مثل هم نیستند.


بازی بازیگرها خیلی خوب بود

 در یکی از سکانس های به یاد ماندی وکیل تد از جوانا می پرسد آیا در زندگی مشترکش شکست خورده و تد با تمام توان با وجودی که حق صحبت کردن را ندارد با حرکات صورت و لب و چشمانش با جوانا ارتباط می گیرد و از او می خواهد که بگوید: نه شکست نخورده اند.

بازیگر خردسال این فیلم(جاستین هنری) با ایفای نقش کم نظیرش به یکی از کم سن ترین نامزدهای اسکار تبدیل شد.



فیلمی درام محصول سال ۱۹۷۹ کشور آمریکا به کارگردانی و نویسندگی رابرت بنتون است.

این فیلم بر اساس رمانی با همین عنوان به قلم آوری کورمن ساخته شده است.


+ فیلم مشابه Marriage Story داستان ازدواج


تنهایی یک انتخاب تحمیلی

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

توهم های دوران نوجوانی

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

خشکش کردم

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

اون بالا

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

تنهایی نقاشی میکنم

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

همان موقعیت قبلی

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

بازی خاطره ها

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

قیر

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

سایه

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

جملات ماندگار، گفتگوهای حک شده، خاطره کلامی...

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.